غرور مایه خودبینی و خودپسندی و نتیجه جهل از خود است

در مقاله قبل روح را ارگانیزمی روحی روانی توصیف کردیم که در آن ، چهار سیستم یا قوه بزرگ صفاتی ( عقل ، قوه شهویه ، قوه غضبیه ، قوه وهمیه ) وجود دارد. از ترکیب این سیستم ها ، ویژگی های صفاتی  به وجود می آیند که اگر به حال خود رها شوند ، باعث عدم تعدل کارکردی می شوند و عیوب و نقاط ضعفی مانند غرور ، خودخواهی ، طمع ، حسادت و غیره را ایجاد می کنند. هر گاه موفق شویم در کارکرد یکی از ویژگی ها ی صفاتی تعادلی دائمی ایجاد کنیم ، این صفت به چیزی تبدیل می شود که به ان فضیلت می گوییم. مثلا سخاوت هنگامی به فضیلت تبدیل می شود که فرد بدون افراط ( ولخرجی و اسراف) و تفریط( بخالت و خست) بخشش کند. واژه فضیلت مشخص کننده تعادل کارکردی دائمی در یک ویژگی صفاتی است که سبب می شود انسان با در نظر گرفتن آنچه خوب و صحیح است رفتاری متعادل داشته باشد . فضیلت علاوه بر اینکه سر چشمه نیکی است ، برای کسی که آن را کسب کرده ، منبع آرامش و خوشی است.


جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید.

در این تعریف دو نکته مهم وجود دارد. متعادل بودن ویژگی ها یا خصلت ها و دائمی بودن این تعادل ها . شخصی را تصور کنید که آنقدر در برخورد با دیگران ساده لوحانه صداقت به خرج می دهد که افراد سود جو از او سوء استفاده می کنند ، آیا در این شخص فضیلت صداقت ایجاد شده است؟ یا فردی را تصور کنید که سخاوتمندانه ولخرجی می کند و حقوق خانواده و نزدیکانش را زیر پا می گذارد ، آیا در این فرد فضیلت سخاوت وجود دارد؟ مسلما پاسخ به هر یک از این سوالات منفی است. زمانی در فردی فضیلت اخلاقی ایجاد می شود که در آن ویژگی به نقطه تعادلی دست پیدا کرده و آن تعادل هم به طور دائم در وجودش ایجاد شده باشد. این کار امری تدریجی است و با آزمون و خطا و مداومت می توان به آن دست یافت.

 

چگونه به یک فضیلت اخلاقی دست یابیم؟

کلیات و مطالب نظری برای به دست آوردن یک فضیلت برای همه یکسان است ؛ به عنوان مثال حقیقی بودن اصل اخلاقی ، تجربه کردن و پرورش فکر صحیح داشتن برای همه وجود دارد ولی اینکه هر کس دقیقا چه مسیری را طی می کند وابسته به جزئیات زیادی است که مسیرها را متفاوت می کند. به نمونه زیر توجه کنید:

معمولا به مشکلات و گرفتاری های دیگران بی توجه هستم و در وجودم از احساس همدردی و شفقت خبری نیست. در محل کارم هم این گونه رفتار می کردم و به اصطلاح فقط سعی می کردم به وظایف خودم عمل کنم تا اینکه بعد از مدتی متوجه شدم که با نادیده گرفتن همکاران و بی تفاوتی به مسائل شرکت در واقع حتی به وظایفم هم به درستی عمل نمی کنم . با توجه به این موضوع تصمیم گرفتم به دیگران ، مسائل و گرفتاری هایشان توجه کنم و رفتاری مشفقانه در پیش بگیرم. اطرافیانم به سرعت متوجه این تغییر حالت من شدند و نتیجه این شد که افرادی که از نظر رتبه سازمانی از من پایین تر بودند برای حرف هایم ارزش قایل نمی شدند و مستقل عمل می کردند ، زیرا می دانستند توبیخ و تنبیهی در کار نیست . افراد هم رتبه به وظایفشان عمل نمی کردند و کارهایشان را بر سر من آوار می کردند تا حدی که به کارهای خودم هم نمی رسیدم . مدیران ارشد هم از من ناراضایتی را به شیوه های مختلف ابراز می کردند ، از همه بدتر اینکه چند نفری که واقعا برایشان مایه گذاشته بودم ، به جای قدرشناسی و تشکر چنان طلبکارانه و با ناسپاسی مزد زحماتم را دادند و چنان مرا از نوع دوستی پشیمان کردند که اعمال مشفقانه را بوسیدم و کنار گذاشتم و نه تنها مانند سابق بی تفاوت رفتار نمی کردم ، بلکه آسیب می رساندم و آزار می دادم.تقریبا مانند یک اژدهای خشمگین به جان بقیه افتاده بودم تا انتقام ناکامی هایم را بگیرم. بعد از ظهر یک روز تعطیل با فنجانی قهوه کنار  شومینه نشسته بودم و ایمیل هایم را چک می کردم که ایمیل یکی از دوستانم درباره زندگی هوندا را دیدم . شروع به خواندن کردم.

سوئی چیرو هوندا در سال ۱۹۰۶ در روستای کوچکی در ژاپن به دنیا آمد . در مدرسه شاگرد تنبلی بود که فقط به مسائل فنی علاقمند بود و خیلی زود از مدرسه اخراج شد. او فقط مجله فنی ای به نام « دنیای چرخ ها » را مطالعه می کرد و شبانه روز به این فکر می کرد که باید چیزی را بسازد. به مدت ۶ سال در یک مکانیکی دور از زادگاهش مشغول به کار شد. در آن ۶ سال همه او را نادیده می گرفتند و هیچ کار مهمی را به او محول نمی کردند ، اما او طاقت آورد و پس از آنکه به زادگاهش بازگشت توانست یک مکانیکی تاسیس کند. در آن شهر کوچک ، سه مکانیکی دیگر هم تاسیس شده بود . هوندا دریافت که برای پیروزی در رقابت ، به کار بیشتر و کیفیت برتر نیاز دارد. گاهی مجبور می شد تمام شب کار کند ، اما او آماده بود که چنین بهایی را بپردازد . بعد از این تلاش ها و تحمل سختی ها نبوغ و خلاقیتش شکوفا شد . تا آن زمان پرده های چرخ اتومبیل ها چوبی بود و قابلیت تحمل فشار را نداشت. هوندا فلز را جایگزین چوب کرد و در سی سالگی اولین اختراع خود را به ثبت رساند. آوازه این اختراع همه جا پیچید و پس از تولید به همه دنیا صادر شد. بعد از آن شروع به ساختن رینگ و پیستون کرد که کیفیت این محصولات با استانداردهای معمول آن زمان مطابقت نمی کرد و تولید این محصول با شکست مواجه شد. این شکست ضربه سختی به او وارد کرد و از همه بدتر اینکه نزدیک ترین کسانش هم او را تنها گذاشتند و نغمه های بدبینانه و آیه های یاس سر دادند.این شکست چنان  کمر هوندا را خم کرد که در بستر بیماری افتاد. اما ایمان خلل نا پذیر به کارش کمکش کرد و پس از چند ماه دوباره به کار بازگشت. او متوجه شد که برای برطرف کردن ایراد کارش باید غرورش را یزر پا بگذارد و درس بخواند. شروع به این کار کرد و حتی وارد دانشگاه شد، اما بعد از دو سال او را اخراج کردند. او با استفاده از اطلاعات کسب شده در همان سال ها رینگ و پیستون هایی با کیفیت عالی عرضه می کر و دوباره موفق شد ، اما ناگهان در جنگ جهانی بمب های آمریکایی کارخانه اش را ویران کردند و بعد از آن هم زلزله ؛ هر چه باقی مانده بود را با خاک یکسان کرد. شرایط اقتصادی بحرانی و بنزین و اتومبیل گران و کمیاب بود. ژاپنی ها از دوچرخه استفاده می کردند . هوندا فکر کرد موتور ساده ای روی دوچرخه ها نصب کند و بفروشد . آوازه این تولید همه جا پیچید و با استقبال رو به رو شد ، سپس او سوختی با ترکیبی از سقز و بنزین تولید کرد که از بنزین ارزان تر بود . به این ترتیب بود که در سال ۱۹۴۸ تولید انبوه موتور سیکلت را آغاز کرد و شرکت هوندا موتور تاسیس شد.

قهوه در دستم سرد شده بود ، نمی دانم به چه دلیل این داستان در آن روز به خصوص تااین اندازه برایم تاثیر گذار بود. تلاش و پشتکار ، پرهیز از ناامیدی ، غلبه بر نیروی منفی و مخالفت اطرافین ، تحمل سختی و پرداخت بها برای کسب هر موفقیت لازم و ضروری یا بهتر بگویم از اجزای لاینفک آن است. تعداد اندک و انگشت شماری این اصول را دریافته اند و همان اندک شمار به موفقیت های استثنایی دست یافته اند. چگونه تا به حال متوجه نشده بودم! موفقیت در زمینه کسب فضایل اخلاقی هم روند مشابهی دارد. خدماتی که به طور روزانه و از طریق خود ارائه می دهیم، در واقع محصولاتی است که باید تلاش کنیم ، با بهترین کیفیت و به بهترین شکل عرضه کنیم. برای تولید این محصولات باید تلاش کرده و نقایص را مرتفع کنیم ، حتی ممکن است نیاز باشد سطح تحصیلات و دانشمان را ارتقا ببخشیم . اگر قصد دارم فضیلت نوع دوستی را در خودم ایجاد کنم باید بدانم این صفت چیست ، افراط و تفریط آن کدام است ، نقطه تعادل کجاست و این شناخت به جز از راه عمل و آزمایش کردن در آزمایشگاه اجتماع  و وجود خودمان میسر نمی شود.


منبع : سایت جیلی


مرکز آموزشی نیایش قوچان
www.niayesh581.blog.ir